خبرای خوب خوب
سلام عشقم
مامانی شرمنده ام. یه چند روزی نتونستم به وبت سر بزنم. آخه سر مامان بابا حسابی شلوغ بود. بالاخره عمو علی هم داماد شده البته این عروسی هم بدون حضور تو گذشت.
اما جات واقعا خالی بود حسابی خوش گذشت همه از من سراغ تو رو می گرفتن. راستش یه خورده دلم شکست اما مهم نیست مهم اینه که تو بیای حالا اگه دیر رو زود داره ایراد نداره فقط ایشالا بیای.
عشقم این چند روزه تعطیلات بوده از فردا بازم روزمرگی بدون حضور تو شروع می شه کار و کار و کار.
امروز دور سوم داروهای جدید هم تموم شده و فردا صبح با یه امید تازه چشامو باز می کنم و تو هوای خیال اومدن تو نفس می کشم. امیدوارم دیگه از ناامید کردن مامان بابا خسته شده باشی و یه خورده به فکر دل مام باشی. این دفعه اگه می شه دلمونو نشکن ما منتظریم. خواهش می کنم بیا. عزیزم دوست داریم می دونم وقت خوابه حالا که اون بالا بالاها تو بغل فرشته ها داری تاب می خوری و به لالایی ستاره ها گوش می دی از فرشته محافظ مهربونت بخواه که از خدا بخواد این هجران و به وصل برسونه عزیز دلم شبت به خیر بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس